بررسی اسلام سیاسی و پیامد های آن در 40 سال اخیر افغانستان
اسلام سیاسی اصطلاحی است مربوط به قرن معاصر که در برابر اسلام سنتی پدید آمده
است. در این مقوله، اسلام به عنوان هویت مرکزی با نقش کارکردگرایانه در متن سیاست واقع می
شود و نظم اجتماعی را با تمام ملزومات آن نظریه پردازی می کند.
موضوع تحقیق ما اسلام سیاسی و پیامدهای آن در افغانستان بود. سئوالات مطرح در این تحقیق،
اولاً؛ علل و عوامل شکل گیری اسلام سیاسی در افغانستان و ثانیا ماهیت احزاب اسلام گرای سیاسی
افغانستان چیست؟ ثالثا چرا جریان های اسلام سیاسی در افغانستان دارایی ضعف و ناپایداری زیادی
بوده و نهایتا پیامدهای منفی و زیانباری را در افغانستان رقم زدند؟
در پاسخ به سؤالات متذکره مقاله حاضرضمن بررسی علل و عوامل شکل گیری و گسترش
اسلام سیاسی در افغانستان، مباحثی پیرامون ماهیت و علل ضعف ناپایداری احزاب اسلامگرای
سیاسی در افغانستان معاصر پرداخته و زمینه ها و علل قومی، قبیله ای و مذهبی و نیز مجموعه ای
از عوامل خارجی ذی مدخل را شناسایی کرده است و برای چیره شدن بر این ناپایداری راه حل های
را ارائه داده است. چرا که جریان های اسلام سیاسی موفق شدند نیروهای اشغالگر شوروی را از
کشور بیرون کنند، ولی به هیچ وجه توفیقی در برقراری نظم نوین سیاسی به دست نیاوردند. در
عوض جامعه سنّتی افغانستان با تقسیم های قومی، مذهبی و نژادی مخصوص به خود، به تصوّری
بازگشته است که در آن هر شبکه و اتّحادیه ای به دور محور مرکزیّت دلخواه خود گرد می آید.
از جانب دیگر، ضعف دولت و ناکارآمدی آن به چالش احزاب سیاسی افزوده است؛ چرا که
ساختار قدرت سیاسی و جامعه افغانستان بازتاب دهنده تضادهای قومی، نژادی و مذهبی است؛ از
این رو، تضاد در احزاب افغانستان غلبه یافته و این آسیب جدی است که احزاب افغانستان را تهدید
می کند. در واقع تضاد منافع قدرت های بین المللی، باعث تشدید ناآرامی ها و تضعیف احزاب
سیاسی شده است. اختلافات و تضاد های اجتماعی، قومی، مذهبی در میان نیروهای جهادی افغانستان
تشدیدگردید؛ البته با تحریک قدرت های بین المللی، منطقه ای نیز آن تضادها را تسریع می بخشید.