دورنمایی تعلیم و تربیت تحت حاکمیت طالبان در افغانستان
طالبان مظهر روحانیت قشری آنهم افراطی ترین خوانش تفکر دینی و حامل نیرومند فرهنگ قبیلوی وسنت های زندگی قرون وسطایی اند . چگونگی برخورد طالبان نسبت به امور تعلیم تربیه از همین منابع آب میخورد و سابقه وحشتناک تاریخی در این سرزمین تاریک و عقب افتاده دارد . هربار که جرقه های روشنی بخش به سوی علم و دانش مدرن در این کشور به ظهور رسیده است با عکس العمل ویرانگراین قشر( روحانیت قشری و محافل ارتجاعی ) از طریق استفاده از نام دین در بسیج و تحریک اذهان اقشار ساده اندیش و جهالت نهفته در متن این جامعه مواجه گردیده ، روند توسعه ی فرهنگ و تعلیم وتربیه را متوقف و یا کند ساخته اند . این جدال در زمان اصلاحات شاه امان الله برجسته گردید و تا کنون در مقاطع مختلف تاریخی با جذر و مد های ادامه یافته است . یکی ازاستقامت های این جدال رقابت و حتی دشمنی میان مکتب و مدرسه دینی است که بصورت پنهان و آشکاربه تکرار مشاهده گردیده است . مکتب که برآموزش علوم عصری بناگردیده است به عنوان مرکز خطر شیوع کفر و بی دینی در آن نگریسته شده ، چه در زمان جهاد تنظیم ها ی جهادی وچه درزمان جهاد طالبانی به شدت مورد حمله قرار داشته است . هزاران استاد و شاگرد فقط به جرم استاد و شاگرد مکتب بودن در گوشه وکنار این سرزمین ازجانب مجاهدین به اشکال بسیار فجیعی به شهادت رسیدند و صدها مکتب به آتش کشیده شدند. در زمان جهاد طالبان نیزطی بیشتر ازدو دهه ده ها مورد از این گونه حوادث دلخراش اتفاق افتید و اخبار آنهارا از طریق رسانه های جمعی دریافت داشته ا یم. موارد زیاد وجود دارد که در فرهنگ غالب دینی ما علوم تجربی نه به عنوان علم بلکه به عنوان فضل هم به معنی منفی یعنی چیز اضافی و بیهوده و هم به معنی نسبتآ مثبت آن هنرقلمداد گردیده ، آموزش آن مباح پنداشته شده و منظور از تاکید بر آموزش علم ، علوم دینی بوده است. ببینید ما فقط آموزش یافته گان علوم دینی را علمایی کرام خطاب مینمایم و این لقب یعنی بزرگ پنداری برای دانشمندان علوم عصری و تجربی بکار نمیرود.